در بخش چهارم از رشته مقالات برترین سخنان شاهزاده رضا پهلوی، همانند بخشهای اول، دوم و سوم، کتاب زمان انتخاب را مرجع خود قرار دادهایم و سعی کردهایم با چند نکته مهم دیگر از این کتاب را انتخاب و باز نشر دهیم. در این بخش به مرور فصول چهارم و پنجم این کتاب یعنی «جنگ با عراق» و «اوپوزیسیون دموکراتیک» خواهیم پرداخت و دیدگاههای آقا رضا پهلوی را در این باره بازتاب میدهیم.
برای جنگیدن علیه عراق اعلام آمادگی کردم
فردای حملۀ صدام حسين از قاھره تلگرامی به فرماندھی نيروی ھوايی ارتش ايران فرستادم و در آن آمادگی خود را برای بازگشت به ايران و مبارزه با متجاوز به عنوان خلبان ھواپيماھای شکاری جنگنده اعلام کردم. البته، ھيچ پاسخی به اين تلگرام دريافت نکردم. رھبران ايران لابد در اوھام خود تصور کرده بودند که تلگرام من مانوری خارجی برای بازگرداندنم به ايران جھت انجام يک کودتا است.
اگر پدرم روی قدرت مانده بود جنگ هرگز روی نمیداد
عراق به ايران حمله کرد و اين واقعيتی تاريخی است. اما اين جنگ ھرگز روی نمی داد، اگر پدرم در قدرت مانده بود. تحريکات لفظی خمينی، صدام حسين را به عمل واداشت. او بر اين امر تکيه می کرد که خمينی می خواست با عبـور از عراق "اورشليم" را آزاد کند.
خمینی بیهوده جنگ را ادامه داد
ھنگامی که اشغال ايران توسط ارتش عراق خاتمه يافت، خمينی آگاھانه و بيھوده جنگ را ادامه داد. او در ١٩٨٢ با آتش بس درخواست شده از سوی سازمان ملل مخالفت کرد، در حالی که صدام حسين آن را پذيرفته بود. به دليل مخالفت خمينی جنگ شش سال ديگر ادامه يافت و به کشته شدن سيصد ھزار ايرانی ديگر منجرگشت. در مجموع اين جنگ باعث کشته شدن نھصد ھزار نفر، زخمی شدن دو ميليون نفر و جا بجايی چھار ميليون شد.
از بررسی نشدن جنگ ایران در دادگاه صدام حسین افسوس میخورم
در اين مورد ھرگز صحبت نمی شود. با اين حال، سربازان ايرانی ھمانند کردھای عراقی قربانی سلاح ھای شيميـايی صدام حسين شدند. رژيم اسلامی ايــران کامـلا به سرنوشت اين سربازان بی اعتنا است و تنھا نظارهگر مرگ تدريجی و رنج ھای وحشتناک آنان است. متاسفم که اين نکته در جريان دادگاه صدام حسين طرح نشد. اما چنين چيزی مطلقا مسئلە آمريکايی ھا نبود. ايران میتوانست از صدام حسين حساب پس بگيرد، اما آمريکايیھا جلوتر داده ھا را تغيير داده بودند. در عوض، فکر نمی کنم که رژيم ملاھا در موضعی بود که بتواند کم ترين غرامتی بخواھد، در حالی که خودش مستقيما مسبب قتل عام ھای بی شمار است.
اکثریت ایرانیها و عراقیها هیچ دشمنی و خصومتی باهم ندارند
من معتقدم که اکثريت ايرانی ھا و عراقی ھا ھيچ دشمنی و خصومتی با يکديگر ندارند و مسئوليت نھايی اين تراژدی برعھدۀ دو نفر يعنی خمينی و صدام حسين است. مردم دو کشور نيز قربانيان اين جنگ بودند.
هر آنچه لازم باشد برای متحد کردن اپوزیسیون انجام میدهم
ھر آنچه را که برای متحد کردن اين نيروی ھنوز پراکنده در چھار گوشۀ جھان ضروری است، انجام می دھم. در تلاش ھستم تا يک شورای ملی مرکب از ھمە گرايش ھای مختلف اپوزيسيون دموکراتيک را بسازم. چنين ساختاری مطالبە شبکه ھايی است که در داخل ايران فعاليت می کنند و قادر نيستند فعاليت ھای خود را با يکديگر ھماھنگ سازند. اين ساختار بايد کثرت گرا باشد تا تمام گرايش ھا را در بر بگيرد.
اپوزیسون دموکراتیک ایران نباید از نظر مالی تحت حمایت هیچ حکومتی قرار بگیرد
از نقطه نظر امکانات مالی، نبايد اپوزيسيون دموکراتيک ايران مورد پشتيبانی ھيچ حکومتی قرار بگيرد. حفظ استقلال اپوزيسيون نيازی حياتی است. به ھمين خاطر پيش از ھر چيز روی آن دسته از ايرانيان مھاجر که از امکانات مالی معينی برخوردارند، حساب می کنم.
در بین طرفداران نظام پادشاهی اقلیت افراطی حضور دارند
درميان طرفداران پادشاھی، ھمانند طرفداران چپ، کسانی ھستند که از واقعيت بريده اند. آنان در جھانی زندگی می کنند که دير زمانی است وجود خارجی ندارد. آنان را "افراطيون" می نامند، چرا که رويای انتقام گيری در سردارند و مخالفان را برنمیتابند. اما اينان اقليتی بسيار محدود ھستند. در واقع، اکثريت طرفداران پادشاھی مشروطه خواه، يعنی طرفدار يک رژيم پارلمانی ھستند. اما من با بسياری از جمھوری خواھان نيز ھمکاری میکنم. آنان بر اين اعتقادند که آنچه من نمايندگی می کنم در مبارزه مشترکمان برای دموکراسی، مفيد است. در حال حاضر، شکل رژيم آينده مسئلۀ آنان نيست.
رژیم نمیتواند هم دموکراتیزه بشود و هم دینی باقی بماند
کسانی که به اصلاح درونی رژيم باور داشتند، بيش از پيش به صف مخالفان قديمی اين حکومت می پيوندند. اين رژيم نمی تواند ھم دموکراتيزه بشود و ھم رژيم دينی باقی بماند. اگر اين رژيم به خواسته ھای دموکراتيک تن بدھد، ديگر چه دليل وجودی خواھد داشت؟ دموکراسی ضد ماھيت آن است و به از بين رفتنش منجر خواھد شد.
اکثریت بسیار گستردهای بعد از سرنگونی روی کار باقی خواهند ماند
متاسفانه افراد کاردان ھمان ھايی نيستند که در تلويزيون ديده می شوند. مسئله در ايران، راس رژيم است که در وجود افرادی بی صلاحيت و فاسد تجسم يافته که از کشور و منابع آن تنھا به سود منافع شخصی و ايدئولوژيک خود استفاده می کنند. اين گروه چه کسانی را نمايندگی می کند؟ شايد چند ده ھزار نفر از مجموع ھفتاد ميليون نفر جمعيت کل ايران را. اما خارج از اين، از ياد نبريم که بسياری از کارمندان و تکنوکرات ھای کاردان ايران ھيچ قدرت تصميم گيری ندارند و بايد جھت گيری ھای ابلھانه ای را که به آنان تحميل می شود دنبال کنند.
برای نمونه، اين افراد در واحدھای توليدی يا در راس دستگاه اداری فعاليت می کنند. آنان افراد متعصبی نيستند و مُسن ترين آنان پيش از انقلاب و در نظام پيشين مشغول فعاليت بودند. مقصر آنان نيستند وقتی که من از عفو و روند آشتی ملی صحبت می کنم، نظير آن چه در آفريقای جنوبی روی داد، برای از ميان نبردن کل سيستم است. از نظر من، اکثريت بسيار گستردۀ کادرھايی که ھم اکنون در کشور حاضر ھستند، طبيعتا در مقام خود باقی خواھند ماند.