با خیزش انقلابی مردم علیه جمهوری اسلامی در سال ۱۴۰۱، اینبار چهرههای مخالف نظام دیکتاتوری حاکم در ایران با همبستگی و اتحاد بی سابقه از این خیزش انقلابی حمایت کردند. انتشار متن و نشست مشترک توسط رضا پهلوی، مسیح علینژاد، حامد اسماعیلیون، شیرین عبادی، عبدالله مهتدی، علی کریمی، نازنین بنیادی و گلشیفته فراهانی در دانشگاه جرجتاون شاید برجستهترین نماد از این اتحاد و همبستگی باشد و قدمی بزرگ به حساب آید به سمت ائتلافی که مردم ایران آن را در کف خیابانها از اپوزیسیون جمهوری اسلامی درخواست کردند.
اما در بین این چهرهها رضا پهلوی، فرزند آخرین پادشاه ایران و ولیعهد نظام پادشاهی بیشترین سابقه را در مبارزه با جمهوری اسلامی داشته و براساس آنچه در خیابانهای ایران میگذرد از محبوبیت بسیار بالایی نزد ایرانیان انقلابی برخوردار است.
از همین رو، بر آن آمدیم که به جهت ایجاد شناخت بیشتر نسبت به شاهزاده رضا پهلوی در مجموعه یاداشتهایی، مهمترین و برترین سخنان وی را منتشر کنیم.
برترین سخنان شاهزاده رضا پهلوی
در بخش اول از برترین سخنان شاهزاده رضا پهلوی به سراغ کتاب فصل اول از کتاب "زمان انتخاب" یعنی «انتخاب دموکراتیک» خواهیم رفت. لازم به ذکر است که وبسایت آزادی ما تنها منتشر کننده سخنان و یاداشتهای شاهزاده رضا پهلوی است و قضاوت در مورد آنها را به عهده مخاطین میگذارد.
بازگشت به نظام پدرم مقدور و مطلوب نیست
نظامی که پدرم مظھر و نماينده اش بود، در سال ١٩٧٩ از ميان رفت و ھر نوع بازگشتی به گذشته نه امکان پذيراست و نه مطلوب .
از سی سال پيش ھمۀ تلاش و توانم را يکسره در راه مبارزه با رژيم و رھايی ايران به کار بردهام، در پی مرگ پدرم، شاه فقيد ايران در ژوئيۀ ١٩٨٠، به عنـوان وليعھد، وارد عرصـۀ پيکـار شدم. در اين سالھا ھم با طرفداران نظام پادشاھی مشروطه ھمکاری کردهام و ھم با جمھوری خواھان، ھم با نيروھای چپ و ھم با نيروھای راست.
در واقع، فعاليتم را به عنوان مخالف حکومت اسلامی از ھويت نھادیام جدا کردهام. بی ھيچ ابھامی، خواستار يک قانون اساسی دموکراتيک عُرفی برای ايران ھستم که بر اعلاميە جھانی حقوق بشر استوار شده باشد.
تصمیم گیری در مورد حکومت آینده زود است
اگر اکثريت مردم ايران يک حکومت پادشاھی مُدرن و پارلمانی را برگزينند (نظير آنچه که امروز در نروژ، سوئد، ھلند، اسپانيا يا ژاپن می بينيم) از اين انتخاب خرسند خواھم شد و اين گزينهای است که من نمايندگی می کنم. اما اگر اکثريت ايرانيان موافقت خود را با يک جمھوری پارلمانی اعلام کنند، طبيعتا چنين انتخابی را نيز خواھم پذيرفت.
اما امروز بحث کردن در مورد شکل حکومت آينده زودرس است. پيش از آن که چپ باشيم يا راست، مدافع حکومت پادشاھی باشيم يا جمھوری خواه، ما دموکرات ھای عُرفی گرايی ھستيم که می خواھيم به نظام حکومت دينی در ايران پايان دھيم. امروز مھم مخالفت اساسی و بدون سازش ما با جمھوری اسلامی است.
وارث حکومت پادشاهی به مردم ایران پشت نمیکند
٣١ اکتبر ١٩٨٠، سه ماه بعد از مرگ پدرم و در بيستمين سالگرد تولدم – ھنگامی که در تبعيد در قاھره بودم – به قانون اساسی مشروطۀ ايران سوگندم ياد کردم و خودم را وقف ملتی کردم که توانسته بود بسيار پيش از ھمۀ ملت ھای منطقه به قانون اساسی مدون دست يابد و حقوق و آزادی ھای افراد ملت را مشخص کند.
مراسم بسيار غيرواقعی می نمود. زيرا يکه و تنھا در تالار يک کاخ مصری و در فاصلۀ ھزاران کيلومتر از تھران سوگند ياد کردم. اما اگر در آن شرايط، از ادای سوگند سرباز میزدم، اين گونه تعبير می شد که خواستهام پيوندم را با نھاد پادشاھی قطع کنم و من چنين حقی نداشتم. با اين اقدام نمادين میخواستم به مردم ايران بگويم :
" اگر چه شما به حکومت پادشاھی پشت کردهايد، اما وارث نظام پادشاھی ھرگز شما را تنھا نخواھد گذاشت و برای خدمتگزاری به شما زنده است. با اين حال، نظام پادشاھی مھم تر از اراده و خواست خود شما نيست. امروزشما راه مخالفت را با آن برگزيدهايد، اما اگر تغيير نظر بدھيد، من برای خدمت به شما آماده ام. "
وظیفه من پشتیبانی از یک ایدئولوژی خاص نیست
نظام پادشاھی مشروطه با تکيه بر ريشه ھای تاريخی اش ثبات بيشتری برای جامعه به بار می آورد و برای کشوری چون ايران ھمانند چتری است که از ھمبستگی ملی و يکپارچگی ارضی کشور حفاظت می کند. نمونۀ اسپانيا را در نظر بگيريد که در آن نظام پادشاھی چنين نقشی را در طول سال ھا ايفا کرده است . چنانکه پيش تر گفتم، وظيفۀ من پشتيبانی از يک ايدئولوژی، يک مسلک يا يک سياست خاص نيست.
من مسئول و اداره کنندۀ امور روزمره نيستم. دغدغۀ من بيشتر بنيادھای جامعۀ ايران فردا است. بسيار فراتر از ساختارھای حکومتی و نوع عملکرد آنھا، بايد مراقب ماھيت دموکراتيک نھادھا بود.
بايد نگران رعايت کامل حقوق بشر، استقلال دستگاه قضايی، برابری ھمۀ شھروندان و نبود ھرنوع تبعيض بود. اين ھا وظايف من است، در صورتی که در آيندۀ ھموطنانم نظام پادشاھی را به عنوان شکل حکومت مورد علاقه خود برگزينند.
حاضرم برای ایران جانم را فدا کنم
از سی سال پيش، من از اين حق محروم بودهام که آزادانه و در امنيت در کشورم زندگی کنم. به ھمين خاطر با ھمۀ توان برای بازيابی اين حق طبيعی فعاليت میکنم. روزی که رژيم ايران تغيير کند، بلافاصله به کشورم باز خواھم گشت.
برای تسريع در تغيير اوضاع اسف بار امروز ايران حاضرم جانم را نيز فدا کنم! دربارۀ ضرورت روزافزون رھايی ايران ھمواره با ھمسر و دو دخترم صحبت کرده ام. تحمل چنين وضعی برای آنان نيز دشواراست. آنان می دانند که دوست شان دارم، اما اين را نيز میدانند که برای من ھيچ چيز مھم تر از ايران نيست. کاملا آگاھم که فعاليت ھايم میتواند بر زندگی ميليونھا تن از ھموطنانم تاثير گذارد در نتيجه تنھا در قالب منافع و مصالح مردم ايران گام بر میدارم. سی سال است که در سايۀ تھديد زندگی میکنم. بارھا آدم کشان حرفهای را برای کشتنم به خارج فرستاده اند. دائما ناگزير از رعايت احتياط برای تامين امنيت خانوادهام ھستم.