در بخش سوم از برترین سخنان شاهزاده رضا پهلوی بازهم به سراغ کتاب زمان انتخاب از او رفته ایم این بار فصول دوم و سوم این کتاب یعنی «پدرم شاه ایران» و «انقلاب اسلامی» را برای بازتاب گلچین سخنان شاهزاده رضا پهلوی انتخاب کردهایم. بخشهای اول و دوم این رشته مقالات را میتوانید از وبسایت آزادی ما مطالعه نمایید.
برترین سخنان شاهزاده رضا پهلوی
در بخش سوم از برترین سخنان شاهزاده رضا پهلوی به دیدگاه آقای پهلوی نسبت به مسائلی همچون شکنجه، نقش روشنفکران در انقلاب ۵۷ و به قدرت رسیدن خمینی پرداخته شده است.
قادر به توجیه شکنجه نیستم
برای من شکنجه نه تنھا خلاف قانون، بلکه کاری غيرانسانی است و قادر به پذيرش و توجيه آن نيستم. اين موضوع برای من بسيار دردناک است، چرا که نھايتا پدرم مسئول آن شناخته می شود. اما از نظر من، محکوميت شکنجه، محکوميتی اصولی است، حتی اگر پای پدرم در ميان باشد.
خمينی از ناآگاھی روشنفکران سود برد
اگر ايرانيان توانسته بودند زودتر کتاب ھای خمينی، به ويژه کتاب حکومت اسلامی يا ولايت فقيه او را بخوانند که در آن از تاسيس دولت دينی خبر می داد و می خواست جامعه را ھزار سال به عقب بازگرداند، آن وقت ھمه او را مسخره می کردند. خمينی از ناآگاھی روشنفکران سود برد. بودند روشنفکرانی که ادعا می کردند به چشم خود تصوير "امام" را در ماه ديده اند! ديگرانی خبر می دادند که يک موی ريش او را در لابه لای صفحات قرآن يافته اند! اين حرف ھا را روشنفکران و اساتيد دانشگاه ھا می زدند! نه کشاورزان بی سواد! آيا باورتان می شود؟ اين ھا رويدادھای واقعی است. نمی توان خطای آنان را به گردن پدرم انداخت. پدرم آنان را مجبور به ھذيان گويی نکرده بود.
پدرم به عنوان یک میهن دوست ایران را ترک کرد
پدرم به عنوان یک میهن دوست مسئول رفتار کرد. او ترجیح داد کشور را ترک کند.رفتن او اقدامی غم انگیز بود، اما بسیاری هنوز بر او خرده میگیرند که از خود ضعف نشان داد. بارها همین انتقاد را از زبان انقلابیون سابق شنیدم، کسانی که قصد داشتند او را به قتل برسانند یا ربودن او را طرح ریزی کرده بودند و در آن زمان برای بیرون کردنش از کشور آماده انجام هرکاری بودند.
راه نینداختن حمام خون اقدام موفق پدرم بود
خطاھای نسبتا زيادی را در موارد ديگر متوجۀ او می دانم . با اين حال، می خواھم که تلاش او را برای اجتناب از به راه انداختن حمام خون، به عنوان اقدام موفق وی در نظر بگيريم. من ھيچ گاه اعتقادی به خشونت نداشته ام. از اين نقطه نظر، ھمواره مخالفت پدرم را با استفاده از ابزار زور تاييد کرده و می کنم .
انقلابیون ۵۷ خمینی را دست کم گرفتند
اما اشتباه بزرگ تر آنان دست کم گرفتن خمينی بود. آنان [انقلابیون ۵۷] گمان می کردند که او به آرامی به گوشە خلوتی در شھر مقدس قم و به دور از سياست خواھد خزيد و چنان که مدعی شده بود، تنھا می خواست گاه گاه نصيحتی بکند. آنان گمان می کردند که برای قدرت گرفتن، پيرمرد را بازيچه قرار داده اند . اما خلاف اين روی داد. خمينی، که از آنان زيرک تر بود، از نيروھای چپ که پرشمار و سازمان يافته بودند، به سود مقاصد خود استفاده کرد.
پدرم پیشنهاد کشتن خمینی را رد کرد
صدام حسين چندين بار به او[محمد رضا شاه پهلوی] پيشنھاد کشتن خمينی را، وقتی که در عراق پناھنده بود، داده بود. پدرم اين پيشنھادھا را رد کرده بود.
جنگ با عراق حکومت جمهوری اسلامی را تثبیت کرد
حوم اعليحضرت حسن دوم، پادشاه مراکش، که ارزش و احترام بسياری برايش قايلم، در نھايت اندوه به پدرم توضيح داد که حضور او در کشورش به زيان اجلاس کشورھای مسلمان است که قرار بود در آن کشور برگزارشود. از آن وقت، ما که ھمه جا به افراد نامطلوب بدل شده بوديم و تھديد مرگ رھايمان نمی کرد، ميان پناھگاه ھای مختلف سرگردان بوديم. خاطرم ھست که در باھاماس از طريق تلويزيون از خبر اعدام ننگين اميرعباس ھويدا نخست وزير پيشين پدرم با اطلاع شدم. تقريبا چند ھفته ای بيشتر از قدرت گيری خمينی نگذشته بود که در جرايد ستون وحشتناک تصاوير وزرا و اميران ارتش را ديدم که توسط جمھوری اسلامی اعدام می شدند. ايرانيان در گروه ھای چندين ھزار نفری از کشور می گريختند . برای اين که دقيقا به پرسش شما پاسخ بدھم، بايد بگويم که پس از آغاز جنگ توسط صدام حسين، در سپتامبر ١٩٨٠ ،موقعيت رژيم تحکيم شد.