Azadima آزادی ما
حسین رونقی کیست؟

حسین رونقی کیست؟

علی بیگی خوزانی
علی بیگی خوزانی
اشتراک گذاری:

جمهوری اسلامی طی چهل و چند سال حکومت خود از روش‌های خشونت آمیزی همچون شکنجه، زندان، تبعید، حمله فیزیکی، قتل و اجبار به ترک کشور با فعالین مدنی و مخالفان سیاسی مقابله کرده است. اما حتی علیرغم به کار بردن روش‌های این چنینی، این حکومت مستبد موفق به ساکت کردن همه مخالفان سیاسی خود نشده و افراد زیادی در داخل مرزهای ایران با شجاعت در مقابل ظلم جمهوری اسلامی ایستادگی کرده و به فعالیت سیاسی خود ادامه می‌دهند.

  یکی از این ایرانیان شجاع، حسین رونقی، کنشگر مدنی، وبلاگ نویس و زندانی سیاسی است که علیرغم دستگیری‌های متعدد و شکنجه‌های زیاد کماکان فریاد آزادی خواهی را سر داده و برای آزادی ایران از اشغال رژیم جمهوری اسلامی تلاش می‌کند. در این مقاله با نگاهی به زندگی نامه او بررسی خواهیم کرد که حسین رونقی کیست و چرا جمهوری اسلامی تا این اندازه به این فعال مدنی فشار وارد می‌کند.

زندگینامه حسین رونقی؛ حسین رونقی کیست؟ 

نام حسین رونقی در خیزش سراسری ایرانیان علیه جمهوری اسلامی در سال ۱۴۰۱ بیش از هر زمان دیگری به گوش رسید. اما فعالیت مدنی و سیاسی حسین رونقی به سال‌ها پیش برگشته و حتی آقای رونقی بارها پیش از سال ۱۴۰۱ مورد بازداشت، شکنجه و آزار و اذیت جمهوری اسلامی قرار گرفته است.

زندگی شخصی

حسین رونقی فرزند احمد رونقی و زلیخا موسوی و برادر حسن رونقی، متولد ۱۳۶۴ در ملکان واقع در آذربایجان شرقی است. آقای رونقی که در دانشگاه آزاد اراک در رشته کامپیوتر تحصیل کرده و فارغ‌التحصیل شد به سبب رشته تحصیلی و آشنایی با تکنولوژی بعد‌ها فعالیت‌های مدنی خود را از همین زمینه آغاز کرد. 

حسین رونقی پیش از سال ۱۳۸۸ و انتخابات ریاست جمهوری با نام مستعار بابک خرمدین در وبلاگ شخصی خود نویسندگی می‌کرد و عمده فعالیت‌های او در وبلاگش به چگونگی دسترسی به اینترنت آزاد مربوط می‌شد. وی مسئولیت کمیته‌ای تحت عنوان «ایران پروکسی» را برعهده داشت که هدف از آن مبارزه با فیلترینگ و سانسور اینترنت بود. ایران پروکسی، فهرستی از وبسایت‌هایی که از طریق آن‌ها امکان دور زدن فیلترینگ و محدودیت‌های اعمال شده توسط جمهوری اسلامی بر روی اینترنت بود را تهیه و آن را از طریق ایمیل به کاربران ارسال می‌کرد.

با توجه شرایط آن زمان که دسترسی به اپلیکیشن‌ها و نرم افزارهای VPN غیر ممکن و یا بسیار سخت بود، این اقدام آقای رونقی برای کاربران دریافت کننده ایمیل‌های ایران پروکسی بسیار ارزشمند بود و روز به روز به تعداد آن‌ها اضافه می‌شد؛ مسئله‌ای که باعث شد توجه نیروهای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی به حسین رونقی بیشتر جلب شود.

حسین رونقی

دستگیری، زندان و شکنجه

حسین رونقی برای اولین بار در ۲۲ آذر ۱۳۸۸ با حمله نیروهایی امنیتی به خانه پدری‌اش در شهر ملکان به همراه برابرش حسن رونقی بازداشت شد. این درحالی است که هیچ اتهامی متوجه حسن رونقی نبود و بازداشت وی تنها به دلیل اعمال فشار بر روی حسین رونقی برای پذیرش اتهامات و اعتراف اجباری بوده است. حسن رونقی در حالی که بر اثر شکنجه‌ها از ناحیه مهره گردن به شدت آسیب دیده بود با وثیقه ۸۰ میلیون تومانی آزاد شد اما حسین کماکان بدون محاکمه در زندان ماند.

 ۲۴ اسفند ۸۸ روزنامه دولتی کیهان که قلم آن تحت فرمان علی خامنه‌ای ‌است حسین رونقی را به اقدام علیه امنیت ملی و ارتباط با سازمان‌های خارج از کشور و دریافت پول از آن‌ها متهم کرد. 

فشارها و شکنجه‌ها در زندان برای اعتراف اجباری تلویزیونی روز به روز افزایش می‌یافت اما حسین رونقی در مقابل آن‌‌ها مقاومت می‌کرد.
 وی در سوم خرداد ۱۳۸۹ برای اعتراض به این فشار‌ها اعتصاب غذا کرد و به همین دلیل توسط مسئولان زندان به سلول انفرادی منتقل شد. با بد شدن حال حسین رونقی، پدر و مادر او برای پیگیری‌های بیشتر به تهران آمدند اما هیچگونه پاسخی از طرف مسئولان زندان و مسئولان قضایی به آن‌ها داده نشد.

دوره زندان اول

با گذراندن ۱۰ ماه زندان بدون محاکمه، سرانجام حسین رونقی با حکم شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ۱۵ سال حبس تعریزی محکوم شد. حسین رونقی در جلسه دادگاه از امضا کردن حکم خود سر باز زد که به همین دلیل از سوی ماموران همراه و رئیس دفتر دادگاه مورد ضرب و شتم قرار گرفت. 

آقای رونقی به دلیل اعتراض به حکم خود از ۱۵ مهر ۱۳۸۹ مجددا دست به اعتصاب غذا زد.

 این اقدام باعث وخیم شدن حال او شده و موج جدیدی از توجهات را نسبت به وی جلب کرد. آبان ماه ۱۳۸۹ با اعتراض وکلای حسین رونقی، پرونده وی به دادگاه تجدید نظر ارسال شد اما این اعتراض کار به جایی نبرد و حکم اولیه توسط شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر تایید شد که بواسطه این حکم حسین رونقی با اتهامات عضویت در شبکهٔ ایران پروکسی با هدف اخلال در امنیت کشور، توهین به رهبری، توهین به بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل گردید. 

علیرغم توصیه مسئولان بهداری زندان، حسین رونقی که به بیماری کلیوی مبتلا بود و به دلیل اعتصاب غذا به انسداد روده نیز مبتلا شده بود به بیمارستان منتقل نشد.

 وی در تیر و مرداد ۱۳۹۰ با نامه‌ای به دادستان تهران خواستار مرخصی استعلاجی خود شد اما علاوه بر مخالفت با این درخواست، وی از جانب مسئولان زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفت. بر اثر این ضرب و شتم، حال حسین رونقی رو به وخامت رفت و وی در ۲۴ مرداد ۱۳۹۰ به بیمارستان طالقانی منتقل شد اما علیرغم وضعیت بعد جسمی در همان روز توسط ماموران امنیتی به زندان بازگردانده شد.

حال آقای رونقی روز چهارم آبان ماه ۱۳۹۰ مجددا وخیم شد اما مسئولان زندان از انتقال وی به بیمارستان خودداری کردند و متاسفانه حسین رونقی یک کلیه خود را از دست داد. اما حتی از دست دادن یک کلیه نیز باعث نشد که فریاد آزادیخواهی حسین رونقی خاموش شود و او در آذر ۱۳۹۰ به نشانه عدم دریافت مرخصی استعلاجی و دخالت اطلاعات سپاه در پرونده خود دست به اعتصاب غذا زد. در تیر ماه  ۱۳۹۱ حسین رونقی به صورت موقت از زندان آزاد شد.


حسین رونقی در زندان

دوره دوم زندان

با وجود آزادی از زندان، آقای رونقی بعد از حدود یک ماه آزادی در جریان کمک به زلزله زدگان آذربایجان بازداشت شد. حسین رونقی خرداد ۱۳۹۴ با قرار وثیقه یک میلیارد و چهارصد میلیون تومانی از زندان به مرخصی درمانی رفت اما در زمستان همان سال و درحالی که هنوز مراحل درمان وی به پایان نرسیده بود به زندان بازگردانده شد. 

اردیبهشت ماه ۱۳۹۵ آقای رونقی بنا بر تشخیص پزشکی قانونی به دلیل «عدم تحمل کیفر» از زندان اوین آزاد گردید و در صفحه فیسبوک خود این چنین واکنش نشان داد
«بعد از چهل و یک روز اعتصاب غذا و سختی‌هایی که پدر و مادرم متحمل شدند و فشار روانی حاکم بر خانواده و اطرافیان این امر محقق شد».

دوره سوم زندان

دوره سوم زندان حسین رونقی در سال ۱۴۰۰ و در انتقاد از محدود سازی بیشتر که به طرح صیانت معروف شده بود اتفاق افتاد. پس از انتقاد از طرح صیانت که عملا تمام آزادی اینترنت را از کاربران سلب می‌کند، چهارم اسفند ۱۴۰۰ بعد از چندین روز تهدید تلفنی، حسین رونقی ناپدید و بعد از گذشت ۳ روز خبر بازداشت وی منتشر می‌شود.
در هفتم اسفند ۱۴۰۰ وکلای حسین رونقی برای پیگیری شرایط موکل خود به شعبه ۲ بازپرسی قوه قضاییه مراجع می‌کنند اما به آن‌ها گفته می‌شود که عضو وکلای معتمد قوه قضاییه نیستند و نمی‌توانند پرونده وی را پیگیری کنند. حسین رونقی مجدد در زندان اعتصاب غذا می‌کند و  ۱۲ اسفند بعد از ۸ روز اعتصاب غذا که شامل چهار روز اعتصاب خشک بود، به قید وثیقه از زندان آزاد شد.

دوره چهارم زندان

دوره چهارم زندان حسین رونقی با خیزش سراسری ایرانیان علیه جمهوری اسلامی همراه می‌شود و در این دوره حالا دیگر از وی به عنوان یک قهرمان و نماد مقاومت ملی یاد می‌شود. حسین رونقی پس از قتل حکومتی مهسا امینی و اعتراض به جمهوری اسلامی طی مصاحبه با تلویزیون ایران اینترنشنال اعلام کرد که از اقدام به خفت گیری ماموران امنیتی که از پنجه بوکس و آمبولانس استفاده می‌کرده‌اند گریخه است. آقای رونقی بعد از این حادثه اعلام کرد که به همراه وکیل خود به دادسرا مراجعه می‌کند و در صورت بازداشت، دست به اعتصاب خشک خواهد زد. وی همراه وکلایش میلاد پناهی‌پور و سعید جلیلیان به دادسرای اوین مراجعه کرد اما پس از ضرب و جرح توسط مأموران در مقابل دادسرا بازداشت شدند.
 ویدئو مربوط به بازداشت حسین رونقی مقابل دادسرا اوین منتشرده است که چند نفر تلاش می‌کنند او را به زور وارد ماشین کنند و آقای رونقی فریاد می‌زند که «می‌خواهم به دادسرا بروم»؛ انتشار این ویدئو در شبکه‌های اجتماعی با واکنش گسترده کاربران همراه بوده است.

می‌خواهم به دادسرا بروم

مادر حسین رونقی در گفتگو با شبکه صدا آمریکا از شکسته شدن هر دو پای فرزندش توسط نیروهای امنیتی خبر داده است و همچنین اعلام کرد که نیروهای امنیتی آن‌ها را تهدید کرده‌اند که در صورت مصاحبه با رسانه‌ها کل خانواده رونقی را نابود خواهند کرد.
 والدین حسین رونقی در پی بی‌خبری از فرزند بازداشت‌شده خود، روزها از صبح تا شب جلوی زندان اوین انتظار تحصن کردند تا خبری از فرزندشان بگیرند که طی این تحصن پدر رونقی در مقابل زندان سکته قلبی کرد و در بیمارستان بستری شد.

بیست و دوم آبان ۱۴۰۱، جعفر پناهی و محمد رسول‌اف، دو کارگردان زندانی، به عنوان شاهد عینی طی بیانیه‌ای هشدار دادند که حال حسین رونقی به دلیل اعتصاب غذای ۵۰ روزه بسیار وخیم بوده و هر لحظه امکان سکته قلبی وی و تکرار اتفاقی که برای بهنام محجوبی و بکتاش آبتین رخ داد وجود دارد. این دو کارگردان زندانی همچنین هشدار دادند که آقای رونقی قصد دارد از ۲۲ آبان وارد اعتصاب غذای خشک شود و این مسئله کاملا جان وی را تهدید خواهد کرد. 

حسین رونقی ۲۲ آبان ۱۴۰۱ به دلیل وخامت حال به بیمارستان دی تهران منتقل شد که با اطلاع مردم از این انتقال، جمعیت زیادی مقابل بیمارستان دی در حمایت از حسین رونقی تجمع کردند که نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی با تیراندازی مستقیم و پرتاب گاز اشک آور آن‌ها را متفرق کردند.

 به گفته پدر حسین رونقی، فرزندش تنها برای تبلیغات حکومتی به بیمارستان منتقل شده و به هیچ عنوان مورد درمان قرار نگرفت. بعد از متفرق کردن جمعیت اطراف بیمارستان نیز حسین رونقی توسط نیروهای امنیتی از بیمارستان دی تهران خارج شد و هم اکنون خبری از وضعیت او در دسترس نیست.  

مقالات بیشتر

مجاهد کورکور؛گردنی دیگر برای طناب عدالت اسلامی

مجاهد کورکور؛گردنی دیگر برای طناب عدالت اسلامی

زندانی سیاسی

عباس کورکوری ملقب به مجاهد کورکور، جوان معترض خوزستانی روز ۲۹ آذر ماه با حمله نیروهای حکومتی به روستای «پرسوراخ» از توابع ایذه در استان خوزستان بازداشت شد. بر اساس گزارش‌ها، نیروهای حکومتی در این حمله به روستا از «سلاح سنگین» استفاده و علاوه بر کشتن دو نفر، چند نفر از جمله مجاهد کورکور را بازداشت کردند.

سهیل عربی کیست؟

سهیل عربی کیست؟

زندانی سیاسی

سهیل عربی وبلاگ نویس، دانشجوی هنر و معماری و زندانی عقیدتی سیاسی متولد سی‌ام مرداد ماه ۱۳۶۴ در تهران است . در ادامه این مطلب نگاهی خواهیم داشت به زندگی این زندانی عقیدتی سیاسی تحت حکومت خودکامه جمهوری اسلامی.

سپیده قلیان نماد شجاعت و ایستادگی

سپیده قلیان نماد شجاعت و ایستادگی

زندانی سیاسی

سپیده قُلیان فعال مدنی و زندانی سیاسی ایرانی است که در بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۱ بلافاصله پس از آزادی از زندان اوین به دلیل شعار دادن علیه علی خامنه‌ای با حمله نیروهای حکومتی بازداشت شد. اما سپیده قُلیان کیست و چه اتفافاتی در زندگی او رخ داده است تا به این مرحله از شجاعت برسد؟ در این مقاله سوابق و مبارزات سپیده قلیان علیه جمهوری اسلامی را بررسی خواهیم کرد.

مبارزی خستگی ناپذیر به مثال اسماعیل بخشی

مبارزی خستگی ناپذیر به مثال اسماعیل بخشی

زندانی سیاسی

اسماعیل بخشی فعال کارگری و عضو سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه است که نامش در پی اعتراضات کارگران این کارخانه بر سر زبان‌ها افتاد. آقای بخشی بارها توسط مزدوران جمهوری اسلامی مورد آزار و اذیت قرار گرفت، به زندان رفت و شکنجه شد اما هرگز از گفتن حقیقت هراس پیدا نکرده و از مبارزه خود دست نکشید.