معمولا کسی دیکتاتورها را پیشبینی نمیکند، نظامهای دیکتاتور با وعدههای دروغین شکل میگیرند و چنان در یک جامعه ریشه میافکنند که سرنگونی آنها تنها با یک دگرگونی بزرگ سیاسی مثل انقلاب، کودتا نظامی یا جنگ اتفاق میافتد. اما نظامهای دیکتاتوری بعد از قدرت رسیدن از چه راههای قدرت خود را گسترش داده، چگونه عمر حکومت خود را طولانیتر میکنند و چه ویژگیهای مشترکی باهم دارند؟ چرا با اینکه بخش بزرگی از جامعه از طرق مختلف قربانی سیاستهای تمامیت خواهانه آنها میشود باز هم خود قربانیها از دیکتاتوری حمایت میکنند؟ در این مقاله نگاهی خواهیم داشت بر ویژگیهای مشترک نظامهای دیکتاتوری و روشهایی که به آنهااجازه میدهند حکومت خود را طولانیتر کنند.
در طول تاریخ، حکومتهای خودکامه و دیکتاتوری در نقاط مختلف جهان در جوامعی با زبانها، نژادها و فرهنگهای مختلف شکل گرفتهاند. با اینکه حتی در بیشتر موارد ایدئولوژی این دیکتاتورها از یک دیگر متفاوت بوده است اما در یک نگاه کلی، همه آنها از یک الگو حکمرانی برای تداوم حکومت خود استفاده کرده، ویژگیهای مشترک زیادی دارند و ترفندهای مشابهای را برای حکومت طولانیتر به کار میبرند
دیکتاتورها تمامیخواه هستند
رژیمهای دیکتاتوری تا جایی که توان داشته باشند پیش میروند و همیشه تلاش میکنند تا مرز قدرت خود را جلوتر و جلوتر ببرند. به عنوان مثال، حکومتهای دیکتاتوری نه تنها تلاش میکنند آنچه که میگویید را کنترل کنند، بلکه سعی در کنترل افکار فرد فرد جامعه نیز خواهند داشت. شما در دیکتاتوریها باید برای حقوق اولیه انسانی خود بجنگید و در اکثر موارد، به دیکتاتوری ثابت کنید که دستیابی به این حقوق بدیهی، یک لزوم است. به عنوان مثال، شما باید برای آزادی لباسی که بر تن میکنید، آزادی کتابی که میخوانید و یا آزادی فیلمی که تماشا میکنید دلیل بیاورید در صورتی که این موارد از حقوق اولیه شما هستند. دیکتاتورها در پاسخ، خواستههای شما را مشکلات کوچک جامعه بیان کرده و سعی میکنند که با بیان مشکلات به ظاهر بزرگتر بخشی از جامعه را با خود هم صدا سازند.
دیکتاتورها رسانهها را در اختیار میگیرند
معمولا صد درصد رسانههای رسمی در اختیار رژیم دیکتاتوری قرار میگیرد و از طریق پخش پروپاگاندا سعی میشود که افراد جامعه خود را به حکومت بدهکار دانسته و مطابق نظر حاکمیت عمل کنند. شاید این کنترل رسانهای را بتوان بزرگترین ابزار یک دیکتاتوری برای ادامه بقا دانست چراکه متاسفانه، قدرت یک دیکتاتوری به قوه قهریه آن نیست بلکه این پایگاه مردمی یک رژیم خودکامه است که به آن قدرت میبخشد. به بیان دیگر، دیکتاتورها با استفاده از کنترل اخبار و رویدادها، سناریو سازی، دروغ و تغییر حقیقت سعی میکنند تا حد امکان بخشی از جامعه را با خود همراه ساخته و از آنها برای مبارزه با بخش آزادیخواه جامعه استفاده کنند.
به عنوان مثال، در زمان حاکمیت نازیها در آلمان، حزب نازی با پخش پروپاگاندا مردم را تشویق میکرد که در مورد همسایهها، دوستان و خویشاوندان خود که به ایدولوژی نازیها وفادار نیستند به سرویسهای اطلاعاتی گزارش دهند.
دیکتاتورها قدیس میسازند
یک دیکتاتوری هرگز بدون رهبر دوام نمیآورد اما چیزی که نظامهای دیکتاوری به دنبال آن هستند یک رهبر معمولی نیست بلکه تلاش میکنند تا رهبر خود را یک فرا انسان نشان دهند. این حقیقت تلخ همیشه مشاهده میشود که پیروان نظامهای دیکتاتوری معمولا تا حد زیادی خرافاتی هستند و بازوی تبلیغاتی حکومت سعی میکند تا با استفاده از این ضعف، افراد بیشتری با خود همراه کند. به عنوان مثال، بنیانگذار کره شمالی، کم ایل سونگ، به عنوان یک فرا انسان در جمع مردم این کشور معرفی میشد. مردم کره شمالی باور کرده بودند که رهبرشان نیازی به خوردن غذا یا دفع فضولات ندارد، بیمار نمیشود، نیازی نیست بخوابد و هیچ وقت نخواهد مرد.
پیش از انقلاب اسلامی ایران، تبلیغاتی در مورد روح الله خمینی منتشر شد که عکس او در ماه دیده میشود و یا هم اکنون طرفداران علی خامنهای داستانهایی نظیر ارتباط مستقیم وی با جهان غیب، ارتباط مستقیم با خدا، توانایی مطالعه سریعتر نسبت به انسانهای عادی، یا غذا خوردن با امام آخر شیعیان را منتشر میکنند.
دیکتاتورها همیشه در وضعیت اضطراری هستند
دیکتاتورها همیشه شرایط جامعه را اظطراری و حساس نشان میدهند تا بتوانند افکار عمومی را برای سرکوب مخالفان داخلی خود آماده سازند. به عنوان مثال حزب کمونیست در اتحاد جماهیر شوروی در دوران جنگ سرد هرگونه صدای مخالفی را به کشورهای غربی مرتبط کرده و تمام مخالفان سیاسی را با خشونت کامل سرکوب میکرد. همچنین، حکومت جمهوری اسلامی نیز در طول جنگ هشت ساله با عرق، قوانین کاملا در تضاد با آزادی و حقوق بشر را به تصویب رساند و اجرا کرد و هرگونه صدای مخالفی را به همکاری با دشمن ارتباط داد تا سرکوبهای خونین خود را برای افکار عمومی توجیه کند.
دیکتاتورها وانمود میکنند که مطیع قانون هستند
مقامهای حکومت دیکتاتوری همواره خود را مطیع قانون نشان میدهند و جامعه را به رعایت قانون تشویق میکنند. اما دلیل این مسئله چیست؟
اول اینکه دیکتاتورها همیشه قانون را برای حمایت از خود تغییر میدهند و هیچ قانونی برای به خطر انداختن منافع افراد وفادار به رژیم وجود نخواهد داشت. به عنوان مثال، پارلمان روسیه در سال ۲۰۲۰ رای به لغو محدودیت کاندید شدن یک شخص برای بیش از دو دوره متوالی در انتخابات ریاست جمهوری داد و بدین ترتیب مقدمات ادامه حکومت ولادمیر پوتین تا سال ۲۰۳۶ فراهم شد.
اما علاوه بر اینکه قانون از مقامات دیکتاتوری حمایت میکند، از طرف دیگر هیچکدام از قوانین یک حکومت دیکتاتوری نمیتواند مانع فساد و رانت مقامات شود. به عنوان مثال، حتی اگر برای سوء استفاده از قدرت یا فساد مالی در قانون مجازات تعیین شده باشد، این قانون در قبال افراد وفادار به رژیم دیکتاتوری اجرا نمیشود و هرگز یک فرد پر نفوذ در دیکتاتوریها مجازات نخواهد شد.
با توجه به این دو اصل مهم در مورد قانون در دیکتاتوریها، قوانین سفت و سخت آنها تنها برای ایجاد فساد بیشتر و محدود سازی قویتر حقوق اولیه افراد جامعه به کار خواهد رفت و به همین دلیل است که دیکتاتوریها همیشه تلاش دارند تا خود را مطیع و شیفته قانون نشان دهند.
دیکتاتورها بیشتر از آنکه ترسناک هستند ایجاد ترس میکنند
از بین دیکتاتوریهای مدرن، هیچ حکومتی در طول تاریخ وجود نداشت که به یک دستگاه امنیتی مخفی و ترسناک مجهز نباشد؛ از گشتاپو آلمان نازی گرفته تا کگب اتحاد جماهیر شوروی. با اینکه این سرویسهای مخفی واقعا ترسناک هستند و برای ساکت کردن صدای مخالفان دیکتاتوری به هر جنایتی دست میزنند اما معمولا آنچنان هم که تصور میشود قدرتمند نیستند. به عنوان مثال، بیشتر سیستمهای دیکتاتوری سعی بر این دارند تا شهروندان را قانع سازند که از هر 3 نفر در جامعه، یک نفر در پلیس مخفی مشغول به کار است؛ در صورتی که اگر تنها به جنبه اقتصادی این مسئله نگاه کنیم در خواهیم یافت که چنین مسئلهای به هیچ عنوان نمیتواند درست باشد و این پروپاگاندا و پروپاگانداهای مشابه تنها برای ایجاد ترس بیشتر در جامعه بخش میشوند.
دیکتاتورها در روزهای آخر خود خنده دار میشوند
زمانی که یک رژیم دیکتاتوری در مسیر فروپاشی قرار میگیرد، دیگر هیچ شباهتی به یک نظام کارآمد نخواهد داشت و بیشتر به یک باشگاه کمدی شبیه خواهد بود. شکاف بین دیدگاهها و اولویتهای نظام دیکتاتوری با حقیقت جامعه تا جایی بزرگ میشود که دیگر حالا هر بیانیه، سخنرانی یا حتی اظهار نظر کوچک از جانب پایین رتبه ترین مقام دیکتاتوری تا رهبری آن، بسیار خنده دار به نظر میرسد.
به عنوان مثال، معمر قذافی، دیکتاتور لیبی چند ماه پیش از فروپاشی حکومتش طی اظهار نظری شگفت آور اعلام کرد که مردم لیبی دارای امکانات رفاه زیادی هستند و به همین دلیل دشمنان خارجی از روی حسادت سعی در سرنگونی حکومت او دارند. البته، با توجه به درد و رنجی که مردم یک جامعه از دیکتاتوری میبینند، به هیچ عنوان این اظهار نظرها حتی برای خنداندن جامعه نیز مفید نخواهند بود و تنها خشم عمومی را افزایش و سقوط دیکتاتوری را نزدیکتر خواهد ساخت.
دیکتاتورها ممکن است از راههای مختلفی قدرت را به دست آورند اما از روشهای مشابه برای حفظ قدرت خود استفاده میکنند. بنابراین، با شناخت این روشها میتوانید کار را برای دیکتاتور سخت کرده و از جایی که احساس قدرت میکند به آن ضربه بزنید.